از هر سمتی میرم دارم بر میگردم

از هرسمتی هم بر میگردم, دارم میرم. مشکل اینجاس, چرا اصلا عجیب نیس تا یکم گم بشم ؟

از هر سمتی میرم دارم بر میگردم

از هرسمتی هم بر میگردم, دارم میرم. مشکل اینجاس, چرا اصلا عجیب نیس تا یکم گم بشم ؟

داستان راستان !

یه روزی یکی یه جایی یه جعبه سنگینی که از یه عالمه طلا ساخته شده بود  

 

رو برمیداره 

 

هی نمیتونه هی برمیداره 

 

هی نمیتونه هی برمیداره 

 

هی برمیداره اما نمیتونه 

 

هی هی هی هی اما نمیتونه 

 

چون جعبه سنگین بوده 

 

نه 

 

چون جعبه از طلا بوده 

 

آخرش کمرش میشکنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد