-
پرتو پزشکی
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 22:19
دل عقل شش{shosh} مسئله این است
-
۱۵مین با بامداد روز ارتش
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 23:47
...ولی بدتر از اون اینه که از خودت خوشت نیاد یه مادرو ۲تا بچه تو سوار نشو
-
سال جدید
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 01:50
کارای خوب بکنید تو سال جدید /سال صبر و استقامت مبارک/
-
تگری
جمعه 28 اسفندماه سال 1388 00:48
دوس دارم بغضمو رو یکی بالا بیارم
-
شقی
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 16:28
قبلا ها میگفتم "حروم زاده ها من هنوز زندم" حالا اون حروم زاده ها میگن "ما هنوز زنده ایم" . . . شنیدی میگن "چون میگذرد غمی نیست" ؟ ...و خدایی که در این نزدیکیست
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 13:24
باخت نا امیدی اشتباه شکست بی رمقی ابهام دیگه زنجیر چرخم ببندم را نمیره
-
بکینگ تو هل!
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 11:42
از زندگیم داره انم میگیره...
-
دیه وقتشه!
دوشنبه 20 مهرماه سال 1388 11:09
آره. . .یکی همیشه به عزیزش میگه باید رفت تا ماند! اما هیچ کدومشون نمیدونن تا کی باید رفت تا ماند؟! . . من . . . اون. . . یه وب زدیم درباره دو تا دست! هر چی وب دیدین درباره دو تا دست بود عنوانش ما رو پیدا کردین! هه. . . خیلی مثلا براتون مهمه که حالا دنبالشم بگردین!!!!! امیدوارم کسی ازم دلتنگی و دلگیری و اینا نداشته...
-
آره!
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1388 00:47
ازآنجا که این آهنگ داره فازی در حدود ۲۷ریشتر میده با هیجان میام و میگم و میرم! دوووبس! آآآ...کاره خدا...بود.... دوبببس...آآآآه....اس ام اس؟! نویز بود! بیا...آآآآآه...دوووبس دددوووبس! آقایون و خانومایی که الان در حاله دنسین! من دارم ازینجا میرم! نمیگم کجا؟! فعلا نمیگم! بعدا میگم! میگم! گفتن یا نگفتن؟! ما آخر نفهمیدیم...
-
...!!
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1388 21:56
اگر اشکی بود التماس دعا! یا علی! هام هام!
-
...
یکشنبه 8 شهریورماه سال 1388 22:17
دلتنگم! هام هام!
-
درس!!!!!!!!!!!!!!!!
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1388 13:22
من میرم درس بخونم. . .یه چند وقت نیسم! هام هام!
-
همین جوری هم که نه...!
شنبه 31 مردادماه سال 1388 17:01
خب علیک سلام! داشتم از جلوی یه \پا/یگ/اه ب/س/یج رد میشدم...یه چند تاشون رو موتور نشسته بودن...یه چندتاشون تو ماشین...بعضیاشون سیگار...بعضیاشون با هم میحرفیدن... ....یاده فیلمای مافیای افتادم...وقتی پدر خوانده می خواد جایی بره...یا جایی هست...یا بوده...؟! بسیج یا مافیا؟! مسئله این هم نیست؟!!؟! هام هام!
-
همیشه نه!
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 17:54
بعضی وقتا جفت6 نه تنها خوب نیس بلکه لاعث میشه 2 3 تا لتی هم بدی! هام هام!
-
مفلحون!!!
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 14:16
در ابتدا تو بودی در انتها تو ماندی! خوب بود با تمومه ایراداش! اما دکی از روی آهنگ the last timeماله silent farah کاور زده بود! همین! واقعا مهمه که الان کسی فهمید چی گفتم یا نه؟! مهم بودن یا نبودن! مسئله این فکر نکنم باشه؟! هام هام!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 14:55
چرا نیستی؟! واقعا دارم میترسم... .... هام هام!
-
بامدادان!
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 03:10
ساعت۳:۰۷بامداد! خیلی آرومه! گشنمم هست! . . .پس هر چیزی یه نشونس. . ولی من هنوزم فکر میکنم سخته رابطه ی بین نشونه هارو پیدا کردن! شایدم آسونه! ساعت 3:09بامداد! خیلی آرومه! گشنمم هست! هام هام! بعدا نوشت:جالبه!همه میگن این یه تیکه دو دقه شد؟! آری! اما تو از پس آینه بنگر! هام هام!
-
یه لیتر!
شنبه 17 مردادماه سال 1388 16:12
آقایون خانوما ازونجا که من همتونو دوس دارم و اوصولا آدمه طماعی نیستم یه لیتر بنزین به من میدین؟! هام هام!
-
یا امام عصر!
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 23:56
سلام! من که روم نمیشه با آقا صحبت کنم. . .از طرفه منم بهشون تبریک بگین! هام هام!
-
پیتزایی
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 15:35
شماره تلفن یه پیتزایی که گوشیو برداره و نزدیک خونه ما باشه زود تند سریع رد کنین بیاد! هام هام!
-
آره!
سهشنبه 13 مردادماه سال 1388 22:52
دلتنگم برای همه دلتنگیام... هه ...به همین سادگی! . . . هام هام!
-
نبودم
دوشنبه 12 مردادماه سال 1388 16:25
سلام...نبودم یه چند روز...میبخشید... براستی چه آسان آسانی ها سخته سخت میشود... هام هام!
-
خجالت میکشم...
دوشنبه 5 مردادماه سال 1388 00:11
من تولد امام علی..مبعث پیغمبر..تولد امام حسین...یادم رفت پست بزارم... حالا تولد مرد تمومه مردا...حضرت ابولفضل...یل_ تمومه یلا یه اظهار ادبی میکنم... متاسفانه خیلیا به این چیزا اهمیت نمیدن...در حالی که غافلن از اینکه تموم چیزایی که اهمیت دارن همین مسائلن... تولد شاه دست دل باز و لوتیه تموم شیعه ها رو به همه ابالفضلی ها...
-
مشکل
شنبه 3 مردادماه سال 1388 14:42
من واقعن نمیخام سخت بنویسم جوری که خوننده براش مشکل باشه بخونه ولی وقتی این مشکلاته آدما رو میبینم که فکر میکنن چه قدر مشکل دارنو باس چه قدر به مشکلات زندگیشون برسن نمیتونم از مشکلات ننویسم... آخه مشکل ما آدما اینه که نمیدونیم مشکلمون چیه...بعضیا فکر میکنن چه قدر مشکل دارن به همین دلیل از مشکلاته اصلیشون که خیلی آسونه...
-
همین الان...
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1388 01:59
همین الان که از بس عصر خوابیدم خوابم نمیاد/نمیبره؟ نمیدونم! امتحان نکردم... خلاصه همین الان...دقیقا همین ثانیه هایی که داره میگذره...دلم تنگ شده... برا پاکی مدینه...و...برای عشقم...عشق؟...علاقم؟...علاقه؟...بابا همونی که دوسش دارم....آها... آره... امروز بهم وحی شد...باور کنین...جدی میگما...جبرئیل هم رضا صادقی{خوننده}...
-
هیچی
جمعه 26 تیرماه سال 1388 00:29
من... شب... امشب... نسخ... و خدایی که در این نزدیکی هاست! حاضرم از رویه یه پل بلند که زیرش یه دریاس و توش کلی کوسه و مار و عقرب و اینا هس رد شم ولی به دیدار پیروزی برم... شب... من... امشب...همین الان...نسخ... و خدایی که فکر کنم بیخیال شد رفت! هام هام!
-
گفتم آپ کنم نگن پسره یه چیزیش میشه :دی
پنجشنبه 25 تیرماه سال 1388 21:44
سلام خوبین انشا ا...مع الصابیرن و یحیطون بالعرض عسرا یسرا؟؟؟؟ هم م...با خانوم بچه ها صحبتیدیم احتمالا ازینجا میریم...کوچ میکنیم میریم یه جایی تو این بلاگ اسکای پهناور دوتایی با هم مینویسیم... ولی فههلا در خدمتین...هه هه...یعنی ما در خدمتیم... دیه خلاصه...آها...سرم بابته درس زیادی شلوغه... از همه تمنا رو میکنم ببخشن...
-
مگه میشه...؟
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 00:20
میگه میشه تو یک ساعت و دقیقه یک ثانیه ی خاص به حتی یک ثانیه و یا یک دقیقه و یا یک ساعتی که با تو بودمو که برام نه مثه یه ساعت و یه دیقه و یه ثانیه بلکه مثه یه ساعت و یه دیقه و یه ثانیه ی خاص بود نفکرم و خودمو برا نه یا ساعت نه یه دیقه نه یه ثانیه یه دم کشیدن گول بزنم...؟ مگه میشه؟ . . . . . هام هام!
-
من..........
یکشنبه 21 تیرماه سال 1388 14:38
هر روز.... اموشنال... emotional شادی..ونشاط... درس میخام بخونم... دلم تنگ بود و هس... درس میخام بخونم... اصلا تا حالا شده خودتو بزاری جاش؟ خب اونی که به یه روزی میفته مگه میخاسته... حالا که افتاده نباید توقع داشت توقعاتش مثه بقیه عادی باشه... نه اونی عادی که ما میخونیم... نه اون عادی که من مینویسم...اون عادی که تشدید...
-
چرا...؟
شنبه 20 تیرماه سال 1388 15:21
یه چندتا سوال؟ بنیامین چرا خیلی غمگین میخونه...؟ رضا صادقی مگه نگفته بود دیه آهنگ شاد نمیخونه؟چرا خونده؟ چرا سیروان آلبومش توپ شده؟ چرا رضا این همه از یاروه بدش میاد؟هان؟چرا؟ . . . یه سول دیه....چرا من اینارو پرسیدم؟ یا چرا نوشتم؟ یا چرا های دیه؟ چرا یا چون!بالاخره فهمیدم! مسئله همینه! " چرا یا چون!" هام...